موسیقی درمانی (قسمت دوم)
موسیقی درمانی به معنای جدیدش، در قرن بیستم و در طول جنگهای جهانی اول و دوم آغاز شد و سپس با پژوهشهای بعدی بسط و توسعه یافت. نوازندگان به بیمارستانهایی که سربازان مجروح در آن بستری بودند میرفتند و موسیقی مینواختند. تاثیر موسیقی بر روحیه و بهبود آسیبدیدگان قابل توجه بود. این تجربه توجه روانشناسان را به کارکرد موسیقی در درمان جلب کرد و از سال 1944 درسی جهت آموزش موسیقی درمانی در دانشگاه میشیگان آمریکا ارائه شد.
کاربردهای موسیقی درمانی
پژوهشهای چند دههی اخیر حکایت از موفقیت موسیقی درمانی در بهبود بیماریهای متنوع دارد. در چندین تحقیق بر روی گروهها مختلف معلوم شدهاست که اضطراب ]به عنوان مهمترین آسیب روانشناختی روزگار حاضر[، تحت تاثیر موسیقی کاهش قابل ملاحظهای دارد. دردهای بدنی و دردهای عصبی پس از موسیقی درمانی بهبود یافتهاند. موسیقی درمانی بر اختلالات خلقی همچون افسردگی اثر بخش بوده است. همچنین موسیقی درمانی علاوه بر درمان بیماری، در بهبود حافظه، تمرکز، یادگیری، عملکردهای حرکتی، عزت نفس، اعتماد به نفس و رشد مهارتها و ارتباطات اجتماعی تاثیر مثبت داشته است.
موسیقی سیستم عصبی را تحریک میکند. شنیدهایم که موسیقی میتواند روح را نوازش دهد. در واقع منظور از روح، روحیه است. به زبان علوم اعصاب، روحیه کیفیتی روانشناختی است که یک فرد آن را تجربه میکند. این کیفیت درونی نتیجهی عملکرد هورمونها و انتقال دهندههای عصبی در دستگاه عصبی است. مثلا کاهش میزان سروتونین موجب تجربهی خلق پایین، یا روحیهی منفی میشود و افزایش سطح دوپامین موجب تجربهی لذت میگردد. امواج صوتی موسیقی نیز از طریق گوش و پوست به دنیای شیمیایی ارگانیسم راه مییابند و عملکرد آن را تحت تاثیر قرار میدهند. در نتیجهی این رویداد، دستگاه عصبی سطح قابل توجهی از دوپامین، سروتونین، آندورفین و … را آزاد میسازد و فرد احساس خوشایندی را تجربه میکند.
آزاد سازی این انتقال دهندههای عصبی تاثیر مثبتی بر سلامت جسم و روان میگذارد. به طور مثال ترشح آندورفین موجب تجربهی کیف، لذت و سرخوشی میگردد. اضطراب کاهش مییابد و آرامش جای آن را میگیرد. درد تسکین یافته و تحمل و تاب آوری به میزان قابل توجهی ارتقا مییابد. به همین دلیل است که شنیدن موسیقی در هنگام ورزش توانایی انسان را افزایش میدهد یا چنانچه ذکر شد، شتر با شنیدن حدی خوانی ساربانش بار سنگین را تاب میآورد. آزاد شدن دوپامین نیز تجربهی لذت و شادی را فراهم میآورد. عملکرد حرکتی را بهبود میبخشد. عزت نفس و اعتماد به نفس را بالا میبرد. اضطراب اجتماعی را کاهش داده و در بهبود عملکرد اجتماعی موثر واقع میشود. همچنین ترشح سروتونین خلق مسرور را برقرار ساخته و تدام میبخشد. سروتونین احساس فراوانی و امنیت را ایجاد میکند و در درمان اندوه و افسردگی موثر است. موجب بهبود حافظه و یادگیری میشود. دستگاه گوارش و تحرکات روده را تنطیم میکند و بر هضم بهتر غذا تاثیر گذاشته و یبوثت را درمان میکند.
چنانچه میبینیم، موسیقی با تاثیری که بر دستگاه عصبی میگذارد، علاوه بر ایجاد حس و حال خوب، عملکرد اندامهای مختلف بدن را تنظیم میکند و موجب بالا رفتن شانس سلامت روان و همچنین جسم میگردد.
در جلسات موسیقی درمانی، نیاز مراجع یا بیمار در اولویت قرار میگیرد. موسیقی درمانگر با توجه به روحیه، سلیقه و نیاز مراجعه کننده، موسیقی و نظم جلسه را انتخاب مینماید. موسیقی میتواند از پیش ساخته شده باشد و در جلسه پخش شود، یا آنکه در طول جلسه نواخته شود. ممکن است درمانگر ترجیح دهد که بداهه پردازانه پیش رود و یا قطعهی مشخصی را اجرا نماید. همچنین وضعیت بیمار نیز انعطاف پذیر است. بیمار خود میتواند در نوازندگی یا خواندن آواز فعالیت کند و یا در سکوت تنها شنونده باشد. ممکن است مراجع و درمانگر تشخیص دهند که بهتر است فرد هماهنگ با موسیقی آزادانه در محیط حرکت کند و یا آرام دراز بکشد. همچنین موسیقی درمانی میتواند به صورت فردی و یا گروهی برگزار شود که تجویز هر کدام از این دو صورت به شرایط و مسئله ی مراجع مرتبط است.
بنابرین موسیقی درمانی به عنوان یکی از شاخههای هنر درمانی، قابلیت اثر بخشی ویژهای بر سلامت جسم و روان انسان دارد. تاثیر مثبت موسیقی درمانی در درمان ناراحتیهای عصبی و خلقی، مشکلات شخصیتی، درد زایمان، دردهای ناشی از عمل جراحی، سرطان، تومور، آلزایمر، سکته مغزی و … طی پژوهشهای متعدد روشن شدهاست؛ لذا با بهره بردن از متد موسیقی درمانی میتوان تاثیر قابل توجهی را در درمان دردهای روانشناختی و جسمانی ایجاد نمود.
نویسنده:آرش ابراهیمی،پژوهشگر و روانشناس بالینی
موسیقی درمانی و تاریخچه آن(قسمت اول)
اورفئوس، آواز خوش داشت و چنگ زیبا مینواخت. به قدرت ساز و آوازش زندگان را مفتون، مردگان را زنده و رودخانهها را به مسیر دیگر هدایت میکرد. اورفئوس اسطوره یا پیامبری یونانی بود که افسانهاش، از دیرباز قدرت موسیقی را به آدمیان تعلیم داده بود. ملوانان از اورفئوس آموختند که برای تقویت روحیه و افزایش تاب و توان پارو زنان راهی جز آواز خواندن و نواختن موسیقی در کشتی نیست. سرداران دانستند که با نواختن ساز میتوانند قدرت و شهامت سربازان را افزایش دهند. نمایشگران فهمیدند که نمایش بی بهره از موسیقی در جان تماشاگران اثر نمیکند، میزبانان یک مهمانی یا مراسم عروسی درک کردند که کیفیت مهمانیشان را با موسیقی و رقص چند برابر میکنند و روحانیون مذاهب دریافتند که با استفاده از موسیقی میتوانند اثر بخشی عبادت یا مراسم مذهبی را دو چندان کنند.
افسانههای مشابه اورفئوس، در اکثریت ملل یافت میشود و از دوران باستان انسان متوجه اعجاز موسیقی بر خود و سایر موجودات بوده است. مثلا میتوان به داستان فلوت زن رنگین پوش شهر هاملین اشاره نمود. در این داستان فلوتزنی شهر طاعون زدهی هاملین را از شر حملهی موشها نجات میدهد. او با نوای فلوت خود موشها را مجذوب خود میسازد و آنها را به بیرون از شهر هدایت میکند. داستان فلوت زن رنگین پوش ممکن است در نظرمان غلو آمیز جلوه کند، اما کافی است به یادآوریم که گاهی چطور تحتتاثیر یک موسیقی حال و روحیهمان دگرگون شده است و موسیقی بدن ما را همچون یک عروسکگردان هدایت کرده است. موسیقی ترنس یا ورزشی که در باشگاه میشنویم، موسیقی کانتری که در یک فیلم وسترن میشنویم یا شیش و هشتی که در یک عروسی و ترانهی عاشقانهای که در کنسرتی میشنویم همه به نحوی روحیه و شخصیت ما را تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین از تاثیر نوای نی چوپان بر گوسفندان نیز آگاهیم. شتران تحت تاثیر حدی خوانی ساربانشان مسیر دو روزه را یک روزه طی میکنند و تاب آوریشان در برابر بار سنگین چندین برابر افزایش مییابد. همینطور امروزه تاثیر موسیقی بر شادابی و رشد گیاهان نیز اثبات شده است. بنابرین موسیقی تاثیر قابل توجهی بر روحیه و رفتار موجودات زنده میگذارد.
افلاطون که همواره دغدغهی طرحریزی و ساخت یک جامعهی ایدهآل و آرمانی را داشت، متوجه بود که بدون موسیقی نمیتوان انسان اجتماعی و فرهیختهای را پرورش داد. او گفته بود قادر است با موسیقی روح ثقیل و کدر سختترین مردمان را شفا دهد و مردمان رنجور را با موسیقی به مردمانی هوشمند و سلحشور تبدیل نماید. در آثار طبی به جای مانده از قرون چهارم و پنجم هجری قمری، میتوان اهمیت و تاکید اطبا در استفاده از موسیقی جهت درمان بیماران را مشاهده کرد. ابنهندو، پزشک و فیلسوف ایرانی معتقد بود که طبیب علاوه بر علوم طبیعی و علمالنفس باید علم به موسیقی را هم بداند، چرا که بسیاری از امراض را به مدد موسیقی میتوان علاج نمود. در آثار آن دوران دربارهی طبیبانی در آندلس مطالبی آمده است مبنی بر اینکه آنها قادر بودهاند با گرفتن نبض بیمار، موسیقی مناسب برای او را تجویز کنند و به کمک موسیقی بسیاری از بیماریها را شفا دهند. در جنوب ایران نیز هنوز مراسم زار که نوعی موسیقی درمانی است برای درمان جنزدگان یا بیماران اعصاب برگزار میشود.
آرش ابراهیمی، پژوهشگر و روانشناس بالینی
تحریک الکتریکی مغز(TDCS)
یکی از روشهای تحریک مغز TDCS ( transcranial Direct CurrentStimulation ) یا تحریک الکتریکی از رو جمجمه است.در این روش با استفاده از یک جریان الکتریکی ضعیف ( حداکثر تا ۲میلی آمپر ) نواحی خاضی از مغز را تحریک می کنند .این کار می تواند اثرات درمانی بر جای بگذارد.همچنین می تواند منجر به ارائه اطلاعات بیشتر در خصوص کارکرد مغز انسان نیز بشود.
کاربردها :
از TDCS در درمان اختلالات اضطرابی ، اسکیزوفرنی ، وسواس جبری،افسردگی،پارکینسون،میگرن ، اختلالات خواب،صرع،هراس،ناتوانی های یادگیری،سندرم تورت،مدیریت استرس،بیش فعالی،عدم تمرکز و توجه،آلزایمر،لکنت زبان،اتیسم،نارساخوانی،وزوز گوش و سومصرف مواد و بازتوانی پس از سکته مغزی استفاده شده است.ه
مچنین آزمایش بر روی افراد سالم نشان داده است که این روش می تواند عملکرد شناختی آنان را بسته به منطقه ای که تحریک می شود افزایش دهد از قبیل توانایی های گفتاری و ریاضی،گستره توجه، حافظه و …
انواع تحریک
سه نوع تحریک وجود دارد
تحریک مثبت.تحریکمنفی و تخریک ساختگی.در تحریک مثبت ،تحریک پذیری عصبی منطقه مورد نظر افزایش می یابد. حال آنکه در تحریک منفی برعکس این مساله صورت می گیرد.حالت ساختگی نیز به عنوان گروه کنترل در مطالعات مورد استفاده قرار می گیرد.در این حالت تحریک کوتاهی صورت می گیرد وپس از آن متوقف می شود.در این حالت فرد متوجه نمی شود که چه مدت تحریک بر روی وی صورت گرفته است.به وسیله وجود این حالت است که محققان می توانند اثر واقعی این روش را در مقایسه با اثر تلقین و یا دارونمایی آن مشخص نمایند.
یکی از مهمترین ابعاد این روش قابلین آن در دستیابی به تغییرات صورت گرفته در قشر مغز حتی پس از پایان تحریک است.مدت این تغییرات به طول مدت تحریک و همچنین شدت تحریک بستگی دارد.عملکرد مغز با توجه به دپولاریزاسیون و یا هیپرپولاریزاسیون اتفاق افتاده در پتانسیل استراحت غشا تغییر می یابد.
خطرات و عوارض جانبی
تا کنون هیچ گونه خطری در مورد استفاده از این روش گزارش نشده است
دزدی در کودکان برای اکثر والدین نگران کننده است
آن شب که از مهمانی برگشتیم ، دیدم در دست دختر کوچکم که خوابش برده بود یک کیسه پلاستیکی مشکی است
وقتی آن را باز کردم دیدم کلید خانه میزبان به همراه تعدادی عروسک بچه هایش و همینطور تلفن همراه آنها را برداشته است . یکبار هم که از مدرسه برگشت مداد زیبایی در کیفش بود که از وسایل همکلاسی اش برداشته بود ! یعنی باور کنم که او دزدی کرده است ؟ چطور ممکن است ؟
چرا کودکم وسایل دیگران را بر می دارد ؟ آسیب های این کار برای کودکم چیست ؟ آیا همه کودکان این کار را انجام می دهند ؟ چطور می توانم جلوی این کار را بگیرم ؟ آیا ممکن است این کار برایش عادت شود ؟
آنچه باید بدانیم
عجله نکنید ! بچه شما دزد نیست !
با این تصور که او یک دزد است به موضوع نگاه نکنید . برداشتن وسایل دیگران بدون اجازه مانند بسیاری از رفتارهای دیگر کودک تا حدودی طبیعی است . اصولاًمفهومی به نام ” دزدی ” برای کودکان تا سنین خاصی شناخته شده نیست ! بنابراین اگر کودک سه ساله ای وسیله ای بدون اجازه برداشته و نگه داشته است. نمی توان کار او را ” دزدی ” نامید . رشد این مفهوم در ذهن کودکان به آهستگی و پس از شکل گیری حس مالکیت در آنها اتفاق می افتد .در اوایل کودکی او هنوز نمی داند استفاده از وسایل توسط افراد مختلف و مالکیت هر کدام از آنها و در یک کلام حریم خصوصی اشخاص به چه معناست ؟ بنابراین نباید به کودکان خود اتهام بزنیم و آنها را تنبیه کنیم چرا که ممکن است سخت گیری و تبیه نابجا عاملی برای به انحراف کشاندن آنها باشد .
تا قبل از 5 سالگی ، گاهی کودک چیزی را که مال خودش نیست و از آن خوشش آمده بر می دارد بدون آنکه بداند این کار درست نیست ، البته در بعضی از کودکان برداشتن مخفیانه وسایل مادر امری رایج است و علت عمده آن روابط نامطلوب مادر با فرزند است . معمولاً در اینگونه موارد ، کودک واکنش پرخاشگری نسبت به مادر دارد اما دزدی هایی که در مدرسه اتفاق می افتد احتمالاً به علت تأثیر پذیری از گروه همسالان است .
کودکان دبستانی گاهی اوقات نمی توانند رفتار خود را کنترل کنند و چنین کاری را انجام می دهند ، با این که می دانند کار درستی نیست ! بزرگتر شدن کودک و آشنا شدن او با مفاهیم عمیق تر همچون مالکیت ، اجازه گرفتن ، رعایت حقوق دیگران ، حفظ حریم خصوصی افراد و … آنها را آگاه تر می سازد و از این به بعد است که اگر او آگاهانه و مغرضانه اقدام به چنین کاری بکند باید آن را جدی گرفت و حتماً انگیزه ها و ریشه های آن را پیدا کرد . پیش از هرگونه برخورد با کودکی که دزدی می کند باید دلایل روان شناختی کار او را شناسایی و بررسی کرد .
در خانواده های زیر چنین رفتارهایی در کودکان بیشتر به چشم می خورد :
– خانواده هایی با رفتارهای طرد کننده و غیر صمیمی
– خانواده هایی که در آنها طلاق رخ داده است .
– خانواده های تک سرپرست
– خانواده هایی که از مشکل اقتصادی رنج می برند .
برخی از عواملی که باعث می شود کودک دست به دزدی بزند :
1- نیاز به ابراز وجود و جلب توجه
2- انتقام گرفتن
3- کسب قدرت
4- فقر
5- نشان دادن خشم و نفرت
6- اعتراض به وضعیتی که در آن قرار دارد .
بایدها
– هرگز به او برچسب ” دزد ” نزنید و او را به این صفت نخوانید .
– با آگاه شدن از این کار او احساساتی نشوید و از سر احساسات آنجا واکنش نشان ندهید .
– او را بازجویی و سؤال پیچ نکنید ! ممکن است خود او هم نداند چرا این کار را کرده است !
– مچ گیری نکنید و برایش دام نگذارید تا در حین دزدی او را غافلگیر کنید ، این کار عواقب بسیار بدی به دنبال دارد .
– آبرویش را نزد دیگران نبرید و شخصیت او را تخریب نکنید و به بهانه راهنمایی گرفتن از دیگران عمل او را برای اطرافیان بازگو نکنید .
– از تنبیه های فوری و شدید خودداری کنید .
– به شخصیت کودک بی احترامی و اهانت نکنید .
– جرو بحث را ترک کنید ، چون بی اثر است .
– در حضور او از شیوه های ماهرانه دزدی و احتمالاً از هوش بالای بعضی از دزدان با شگفتی تعریف نکنید
نبایدها
1- نیازهایش را بشناسید . فرصت مناسبی را به شناسایی نیازهای او اختصاص دهید . مثلاً به جای اینکه بگویید ” مگر تو چه کم و کسری داری که این کار را انجام می دهی ؟” می توانید بگویید ” دوست دارم در یک فرصت مناسب با هم بنشینیم و مسایل مختلفمان را بررسی کنیم تو چه زمانی را پیشنهاد می دهی ؟”
به او مسئولیت بدهید و تشویقش کنید تا در فعالیت های اجتماعی شرکت کند . مثلاً به جای آنکه بگویید ” آدمی که دزدی می کند جایی در بین دیگران ندارد و هیچ کس او را نمی پذیرد ” می توانید بگویید ” فکر می کنم تو مسئولیت پذیر هستی و می توانی بخشی از برنامه های مدرسه یا مسجد را بر عهده بگیری”
2- با او منطقی برخورد کنید به جای اینکه بگویید ” چشمم روشن ! از چه کسی این کارهای زشت را یاد گرفتی ؟ ” می توانید بگویید ” این دفترچه که توی کیف توست مال دوستت است باید به او برگردانی (محکم و قاطع ) بدون سرزنش راه حل را برایش شفاف کنید تا از این بن بستی که در آن گیر کرده خارج شود . مثلاً نگویید ” چرا این کار را کردی ؟ چرا پول های دخترخاله ات را برداشتی ؟ ” می توانید بگویید ” پول های دختر خاله ات را هر چه سریعتر به او باز گردان …” او را تشویق کنید تا ضمن عذر خواهی از اشتباهش پول را برگرداند و اگر برای حفظ آبروی خود توضیحی داد، مانع سخن گفتنش نشوید . مثلاً به جای آنکه بگویید ” همین را می خواستی که آبروی مرا ببری ؟ ” می توانید بگویید ” فکر می کردم هر مسأله یا نیازی داشته باشی به خودم می گویی اما حالا دلم گرفته و احساس نا امیدی می کنم .
آگاهی خود را به گونه ای نشان دهید که هم اعتمادش به شما از بین نرود و هم پاسخ های دروغ نگوید . مثلاً نگویید ” خودم دیدم که داشتی یواشکی کیف برادرت را نگاه می کردی ؟ ” بگویید ” پسرم تو بدون اجازه به کیف برادرت دست زدی ؟ قبلاً گفته بودم برای استفاده از وسایل دیگران باید از خودشان اجازه بگیریم از این کار تو خیلی ناراحت هستم . ”
نویسنده:اعظم ربیع زاده، روانشناس کودک